جهان اسلام را تاریخی می گذرد که شاید تا امروز بی نظیر باشد از قتل و غارت و هرج و مرج. ددمنشی هایی که روی جنگهای جهانی اول و دوم بلکه مغول و تیمور را سفید کرده است. این چه اسلامی است که این مدعیان داعیه دار آن اند؟!
نه عقلی نه فهمی نه درکی نه اندیشه ای. آیات و روایات بی زبان است که آلت قتاله و تکفیر شده و دست به دست می چرخد.
هر کس در گوشه ای عده و عده ای فراهم کرده به نام دفاع از اسلام کمر به قتل مسلمانان بسته است و آشفته بازاری شده که خون گریستن برای آن کمترین کار است.
آتش تفرقه چنان شعله ور است که گویا هیچ آیه و روایتی بل عقل و درایتی به آن دلالت ندارد.
«اسلام سخت» و «تحجر» بیداد می کند و «افراط» ، نفس اسلام و مسلمانی را بریده است.
هر کس که خواهان نفس کشیدن در هوای پاک اسلام است یا باید دست از اسلام اینها بشوید یا عمری با تهمت نامسلمانی سر کند.
اسلامِ سختی که از دهان و قلم مشتی از فریقین به گوش می رسد و به چشم می خورد هوای نفسی است در پوستین دین و دقیقتر، سلیقه ی آمیخته با دین نفهمی است که تلاش دارد خود را به نام اسلام ناب به خورد فرهنگ مردم دهد و چون مردم به فطرت توحیدی اند نتیجه ای جز تهوع و دین گریزی به دنبال نداشته و نخواهد داشت.
کار تحجر هم که عجیب بیخ پیدا کرده و از مرض هشدار گذشته
امروز کسانی پیدا شده اند که صریحا یافته های علمی دانشگاه را بالکل شیطانی دانسته و از دستاوردهای علمی آن به کالای دشمنان اسلام یاد می کنند و هر گونه استفاده از آن را در حد محاربه ی با امام زمان (عج) می دانند.
از این دست افراد (که در همین وبلاگ می توانید اظهار نظر او را ببینید) با حمله به پایان نامه های علمی که حاصل تلاش حداقل سه اندیشمند دانشگاهی است همه را کاغذ پاره هایی بیش نمی خواند.
می شناسم طلابی را که با سی دی های طبی این و آن زندگی را بر خود و خانواده سخت کرده اند و از مراجعه به پزشک حتی در شدت بیماری هم پرهیز می کنند و درد آور اینکه حتی اجازه تزریق واکسن به فرزندان بی گناه خود را هم نمی دهند.
این گزارش را ملاحظه بفرمایید:
«به گزارش خبرگزاری صدا وسیما ازکابل ، مسئولان اداره بهداشت ودرمان استان قندهار امروز (25 /03 /94) اعلام کردند: گروه طالبان به اداره بهداشت ودرمان قندهار هشدار داده است که عملیات واکسیناسیون فلج اطفال را متوقف کند.»
هر که هر چه می خواهد بکند بکند؛ - همین طور هم هست - به خصوص این ها که خود را عقل کل و اسلام شناسی کم نظیر می دانند؛ اما خواهش می شود این اراجیف و خذعبلات را به ریش اسلام نبندند.
به نظر بنده، «اسلام سختی» ها یا همان اسلام گرایان افراطی و متحجرین، فرقه ای هستند که ابتدا باید حساب آنها را از جامعه اسلامی جدا کرد (و نه از دایره مسلمانی) و بعد در حد توان تلاش کرد جلوی گسترش آنها را گرفت و اما اصلاح آنها، به گمان بنده از محالات است؛ نمونه آن، خوارج در گذشته و امروز، داعش است.
و تا این سخت اسلامی و تحجر چنگ در گلوی جهان اسلام انداخته وضع همین است و بدتر از این هم خواهد شد؛ مگر آنکه حوزه های علمیه در سراسر جهان اسلام تلاش کنند جامعه آن نسیم خوش «اسلام آسان» را با جان و فطرت خدادی خود درک کند؛ اسلامی که متکی بر نقل معتبر و خردورزی است و نگاه به زمین و زمان و توان مخاطب دارد.
------------------------------------------------------
پی نوشت:
1. یک شاهزاده برجسته قاجاری به نام کیکاووس میرزا فرزند فتحعلی شاه، که خود سالها حاکم قم بوده و دستی به علم و دانش هم دارد و حتی در پزشکی هم اظهار نظرهایی می کند، در سال 1253 عازم حج شده و گزارشی از عتبات و راه عراق به شام از سمت فرات و در واقع حیطه قدرت دولت عثمانی می دهد. او گذری هم دارد از قرانطین. قرانطین، یا همان قرنطینه، فضایی است که فرنگی ها در مقابله با وبا و طاعون در ایستگاه های مرزی، یعنی محل ورود و خروج مسافران ایجاد می کردند. در این ایستگاه، هر مسافری باید بین هفت تا ده روز می ماند، از نظر پزشکی چک می شد، تمام لباس و وسائلش با مواد ضد عفونی، بخور داده می شد و سپس، اگر حکیم تایید می کرد، وارد مملکت جدید می شد. بدین ترتیب ریشه طاعون و وبا که یک بیماری واگیردار بود، به تدریج کنده شد.
کیکاووس میرزا درباه قرانطین می نویسد:
«قرانطین که مذکور شد به اصطلاح انگلیسها، محلّ نگاه داشتن است، چون از طاعون و وبا بسیار مخوفند، در سر حدّ خود قرانطین قرار داده اند که هر کسی که بخواهد به مملکت آنها رود، هفت روز در آن مکان نگاه می دارند، و بعضی را بخور می دهند. بعد از اطمینان مرخص می کنند، و مأذونند که بروند، بایست که نوشته ای از بزرگ آن جا و حکیم گرفته شود که جای دیگر ممانعت نکنند، و محمدعلی پاشا [رئیس دولت مصر] هم اقتباس از آنها نموده، همین قرار را داده است. اختصاص اقتباس به آن هم ندارد. حال متداول است که قاعده آباء و اجداد را باطل نموده و ترک کرده اند، و پیرو خارجی مذهب شده، قانون خود را از دست داده، عاری و بری از مطلب شده اند، و مبتدی در قوانین کفرند. در نهایت پختگی به اعتقاد خودشان، ولیکن بی خبرانند که در ورطه خامی غوطه ورند و آلت مضحکه خارج و داخل گشته اند. مصرع: «زاغند و زاغ را روش کبک آرزوست». کما قال الله تعالی: خسر الدنیا و الاخرة ذلک هو الخسران المبین.
خلاصه در آن سر حد، بعد از انقضای هفت روز، و صحّت حکیم، و دادن برات آزادی، نفری یک قاضی که عبارت از بیست قروش که رایج ایران چهار هزار دینار باشد، می گیرند، به جهت مصارف آن سر حد و عملجات آن. این وجه گرفتن هم وجهی ندارد به جز اقتباس از فرنگی، به اقرار و قراداد خودشان.» برگرفته از وبلاگ رسول جعفریان